loading...
بکر موزیک , بیا تو موزیک , bekrmusic,دانلود آهنگ جدید,دانلود فول آلبوم,دانلود فیلم,Bia2mozik.ir,bia 2 music,بیا 2 موزیک : مرجع رسمی دانلود فول آلبوم
محصولات فروشگاه " بکر موزیک "
آخرین ارسال های انجمن
M0haMMad Am!n بازدید : 124 جمعه 1391/11/27 نظرات (0)

اس ام اس دلتنگی اسفند 91



    گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !
     روی کــاغــذ مــیــنــویــســم دَســتــهــایِ تـــو . . . و روی آن دســت مــیــکــشــم . . . !!!





    .

    قحطی دوست می آید نه هفت سال بلکه هفتصد سال!

    در سیلوی قلبم ذخیره و پنهانت می کنم،بگو کنعانیان منتظر نباشند!

    تقسیم شدنی نیستی حتی اگر یعقوب بیاید!

     

     

     




    گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !
     روی کــاغــذ مــیــنــویــســم دَســتــهــایِ تـــو . . . و روی آن دســت مــیــکــشــم . . . !!!

     

     

     

     


    بقیه در ادامه مطلب


اس ام اس دلتنگی اسفند 91

    گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !
     روی کــاغــذ مــیــنــویــســم دَســتــهــایِ تـــو . . . و روی آن دســت مــیــکــشــم . . . !!!





    .

    قحطی دوست می آید نه هفت سال بلکه هفتصد سال!

    در سیلوی قلبم ذخیره و پنهانت می کنم،بگو کنعانیان منتظر نباشند!

    تقسیم شدنی نیستی حتی اگر یعقوب بیاید!

     

     

     




    گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !
     روی کــاغــذ مــیــنــویــســم دَســتــهــایِ تـــو . . . و روی آن دســت مــیــکــشــم . . . !!!

     

     

     

     


    خدایا ! این روزها زمان چقدر تند برایم می گذرد ...

    نمی دانم!

     خوشی هایم فراوان است ....

    یا

     دردهای این دنیا شمارش روزها را از یادم برده ....

     

     

     

     


    هواشناسی رفیق :

    بدلیل دوری رفیق هوای دل صاف تا قسمتی ابری همراه با آه پراکنده میباشد، این سامانه ی سوزناک

     تا روز دیدار رفیق پایدار خواهد ماند

     

     

     

     

     



    این روزها شبیه شیشه ی ماشین شده ام !

    خرد و تکه تکه شده ام …

    اما از هم نمی پاشــــــــم

    ولی شکسته ام

    باور کن

     

     

     

     


    چقدر دلم تنگ شده …

    برای اس ام اس بازی های عاشقانه ی چند ساعته ی بی پایان…

    که آخرش بنویسم فعلا …

     

     

     

     


    یادت بخیر! بهترینم خوبی ؟ خبری نیست زتو ! دل من میخواهد ؛ که بدانی بی تو ! دلم اندازه ی دنیا تنگ ست !

     میسپارم همه ی زندگیت را بخدا !

     

     

     

     



    باورکن خیلی حرف است

    وفادار دستی باشی ، که حتی یک بار هم لمسشان نکردی .

     

     

     

     

     



    خدایا ممنون که مرا در حد ایوب میبینی …

    ولی تمامش کن !

    دیگر بریده ام …

     

     

     

     

     



    هیچگاه نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم ؟

    از دستم رفت ، به هرچه دل بستم …

     

     

     

     


    میان هزاران دیروز و میلیونها فردا ، فقط یک “امروز” هست !

    امروزتون شاد ….

     

     

     

     



    گر خیلى مهربان شود تا میزند …

    ولى اغلب مچاله میکند آدم را ؛ روزگار …

     

     

     

     



    باید برای زمستان کتی گرم بخرم ،

    با جیب هایی برای دستانم ،

    تن های تنها ، زود یخ میزنند …

     

     

     

     

     

    اندیشه ای تو
    از ذهن خسته می تراود
    و
    عصاره حرفهای عاشقانه
    قطره قطره می چکد
    بر دهانه کوزه دل
    فکری نو نقش می بندد
    بر
    لوح سفید خاطرم
    و حرفهای خام
    در پیله ذهن
    در حال رشد کردن و پروانه شدن است
    کاش در این
    آفرینش لطیف احساسات
    الفاظ
    رنگی تازه بگیرند
    و معانی
    جانی دوباره

     

     

     

     

     

    برای تا ابد ماندن باید رفت گاهی به قلب کسی، گاهی
    از قلب کسی . من نیز برای ماندن در کنار تو و خاطرات
    تو باید بروم. گاهی برای بیان دوست داشتنت باید از انچه
    دوست داری بگذری . من از تو خواهم گذشت تا بدانی
    تو را بیشتر از خویش دوست دارم . می دانم برای جاودانه
    شدن باید رفت . تا امروز و فردای تو غرق در آرامش شود
    که من شادم با لحظات خوش و شاد تو .

     

     

     

     

    مژده ، اسمم در کتاب رکوردهای جهان گینس ثبت شد ،

    دختری / پسری از جنس احساس با سنگین ترین بار دلتنگی بر روی شانه هایش . . .

     

     

     

     

    مهدی لقمانی 

     

    رفتم زیر خاک و آب گل آلود به من رسید
    ریشه کردم و همه برگهایم خشکید
    و این آخرین غروب من بود
    برای کسی که صدها بار طلوع کردم

     

    و آخرین کسی که در قلبم نشست ، بدجور دلم را شکست …
    و آخرین بوسه ای که بر روی لبانم نشست ، احساس کردم تنها هوس است !
    و این اولین اشتباه بود ، که بی خیال تو نشدم ، باز هم از التماس ها و بی قراریها خسته نشدم
    و این اولین گناه من بود ، که صدها بار به آغوش تویی آمدم که فکر میکردم پر از عشق است
    پیش خود میگفتم تو زلالی مثل آب ، هر چه غم است با تو میرود زیر خاک
    رفتم زیر خاک و آب گل آلود به من رسید ، ریشه کردم و همه برگهایم خشکید !
    و این آخرین غروب من بود برای کسی که صدها بار طلوع کردم !
    و آخرین کسی که در قلبم نشست ، درهای امید را بر رویم بست، شدم اسیری در قفس ،که حتی رنگ آسمان را هم نمیبیند ،
    که حتی نمیتواند دستان اسیری مثل خودش را بگیرد ، یا اشکی را بر چشمان کسی ببیند
    تا به این خیال که مثل او دلشکسته در این دنیا است به زندگی امیدوار شود..
    و اولین کسی که در قلبم نشست ، مثل همان آخرین کسی بود که قلبم را شکست ، و اینگونه هر که آمد به قلبم مثل تو بود ،
    همه حرفهایش ، حرف تو بود ، نگاهش به رنگ چشمان تو بود ، گرمای تنش به گرمی هوس بود !
    در این دو روز دنیا رنگ عشق را ندیدم ، هر چه بی وفایی دیدم طعم وفا را نچشیدم ، بارها شکستم و افتادم بر زمین ،
    اما با همان حال خرابم سینه خیز راه خودم را میرفتم و کسی نیامد دستانم را بگیرد مرا از زمین بلند کند!
    و آخرین کسی که در قلبم نشست ، تو بودی و رفتی و باز هم دلم شکست ، اینبار نه از غم رفتن تو ، باز هم از غم شکستن یکی مثل تو….


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 310
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 748
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 124
  • باردید دیروز : 68
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 124
  • بازدید ماه : 2,387
  • بازدید سال : 18,178
  • بازدید کلی : 723,684